دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو چشم انتظار همّت تو، دین و میهن است
دریاقلی! یا علی بگو و به سرعت حرکت کن، زیرا دین اسلام و سرزمین ایران منتظرِ قصد و اراده ی قوی تو هستند که کاری بکنی.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دریا قلی ß منادا (حرف ندا حذف شده است)
بزن و بگو ß فعل امر
چشم انتظار ß واژه ی مرکّب
همّتِ تو ß مضاف و مضاف الیه
چشم انتظار بودن ß کنایه از منتظر بودن
دین و میهن، چشم انتظار هستند ß جان بخشی (تشخیص)
یا علی گفتن ß کنایه از کمک خواستن و تصمیم گرفتن برای کار مهم
فردا اگر درنگ کنی، کوچه های شهر میدان جنگ تن به تن و تانک با تن است
اگر تأخیر بکنی و وقت را هدر بدهی، فردا تانک های دشمن در کوچه های شهر، مردم را از بین می برند و شهر، محلّ جنگ های تن به تن خواهد شد.
از راه اگر بمانی و روشن شود هوا تکلیف شهر خاطره های تو، روشن است
اگر نتوانی به راهت ادامه بدهی و هوا روشن شود، از وضعیّت شهر پُر از خاطره ی خودت آگاه خواهی بود که چگونه از بین خواهد رفت.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
روشن بودن تکلیف چیزی ß مشخّص و آشکار بودن موقعیّت و وضعیت آن
دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو تاریخ در تلفّظِ نام تو الکن است
دریاقلی! نام تو مانند دریا وسیع و با عظمت است، تاریخ هم نمی تواند تو را با آن همه بزرگی، ستایش و وصف کند.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
تاریخ الکن است ß تشخیص
نام تو مانند دریا وسیع است ß تشبیه
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
هدف |
مقصود، منظور |
به هنگام |
به موقع |
بهمن شیر |
نام رودخانه ای است |
انگار |
گویا، به نظر |
ارج |
ارزش |
جوانمردی |
سخاوت، بخشندگی |
دلاور مرد |
مرد شجاع و دلیر |
دیار |
خانه، سرزمین |
دلیرانه |
شجاعانه |
همّت |
قصد، اراده و عزم قوی |
تکلیف |
موقعیّت، وضعیّت |
پاسداری |
محافظت کردن |
مزار |
قبر، گور، آرامگاه |
حاشیه |
کناره |
بی شک |
یقیناً، حتماً |
ناگوار |
تلخ، ناخوشایند |
مقابله |
مبارزه کردن |
کماندار ایرانی |
آرش کمانگیر |
مدافعان |
جمع مدافع، دفاع کنندگان |
||
محدود |
ناچیز و کم، مختصر، اندک |
||
نام آوران بی شمار |
پهلوانان مشهور بسیار زیاد |
||
جوامع |
جمع جامعه، کشور، مملکت |
||
تلفات |
نابود شده ها، از دست دادن افراد |
||
چِلّه ی کمان |
نخ کمان که تیر در آن قرار می گیرد |
||
بعثی |
نیروهای ارتش عراق در زمان صدام |
||
ناکام |
کسی که به آرزوی خود نرسیده باشد |
||
رکاب بزن |
سریع تر دوچرخه را به حرکت در بیاور |
||
غافلگیرکننده |
غیر منتظره بودن و ناگهانی بودن کاری |
||
محاصره |
اطراف کسی یا جایی را احاطه کردن |
||
اوراق فروشی |
مکانی که پاره های اتومبیل فروخته می شود |
||
مانع سقوط |
جلوی دشمن را گرفتن تا شهرها را تصرّف نکند |
||
خمپاره |
نوعی گلوله که با توپ قابل حمل، پرتاب می شود |
||
الکن |
کسی که زبانش به هنگام صحب، گیر می کند، لال |
در این درس از دلاوری های پهلوانانی نام برده شد که همواره سرزمین خودشان را مهم می دانستند و جان خود را برای پاسداری از وطنشان، فدا می کردند.
پهلوانانی چون آرش کمانگیر و دریاقُلی سورانی که خود را فدا کردند تا مردم سرزمین شان زنده و پایدار بمانند.
شهید دریاقُلی، یکی از دلیرمردانی بود که در جریان حمله ی دشمن بعثی به ایران، متوجّه ی نقشه ی پلید آنان برای حمله به ایران شد. وی با شجاعت و فداکاری خویش، خبر حمله و نقشه ی دشمن را به پایگاه نیروهای ارتش و سپاه رساند و با این عمل به موقع، سبب ناکامی نیروهای عراقی در تصرّف آبادان گردید. عزم و دلیری وی مانع سقوط آبادان شد.